چاپ این صفحه

نماينده اقليم کردستان عراق در گفت‌وگو با «وقايع‌اتفاقيه»:

آمريکا از عوامل اصلي اختلاف احزاب کُرد سوريه است

 

عبدالرحمن فتح‌الهي: با نگاهي به تحولات منطقه کردستان سوريه، گزارش‌ها به‌خوبي از وجود اختلافات عميق ميان احزاب کرد سوري حکايت دارد و اين احزاب بر سر تقسيم قدرت در مناطق کردنشين در سوريه همديگر را به چالش کشيده‌اند که در نتيجه ميان دو جريان اصلي، يکي به رهبريت جناح حزب اتحاد دموکراتيک P.Y.D و چندين حزب ديگر وابسته به اين طيف از يک‌سو و جبهه ديگري که از اتحاد في‌مابين حدودا ۱۶ حزب ديگر کردي به رهبري شوراي ميهني کردستان سوريه (ENKS) به وجود آمده است از سوي ديگر، درگيري‌هاي سياسي و حتي تنش نظامي روی داده که نشان از سطح بالاي شکاف ميان آنهاست. اين درحالي است که دو طرف پيمان‌نامه‌اي را در اربيل به امضا رسانده بودند که محصول آن تشکيل شوراي‌عالي کرد، متشکل از تمامي احزاب کردي در سوريه بود. اين درحالي است که هر دو گروه با وجود اينکه بر تأسيس نظام فدرالي براي مناطق کردنشين سوريه تأکيد دارند اما در زمينه اجراي نظام فدرالي، نام منطقه فدرالي، نمادها و پرچم منطقه فدرالي، حدود و اختيارات حکومت فدرال، نيروي نظامي وابسته به حکومت فدرال و ده‌ها مورد ديگر بين دو طرف اختلاف‌نظرهاي عميقي وجود دارد. نکته جالب در اين ميان اين است که دوم جولاي 2016 در مناطق کردنشين سوريه، دو قانون اساسي مختلف ازسوي دو سازمان رقيب به‌صورت مجزا ابلاغ شد که هر دو قاميشلي را پايتخت منطقه خودمختار کردستان سوريه مي‌دانند. در همين رابطه، با آقاي ناظم عمر دباغ، بلندپايه‌ترين مقام سياسي اقليم کردستان عراق در ايران گفت‌وگو کرده‌ايم که در ادامه مي‌خوانيد:

بعد از جنگ داخلي سوريه و تغيير چهره سياسي اين کشور، P.Y.D به گونه‌اي به قدرت اول منطقه کردستان سوريه بدل شد و در ادامه هم با شوراي ميهني کردستان سوريه (ENKS) که يکي از احزاب ريشه‌دار منطقه کردستان سوريه است به اختلافاتي عميق رسيدند، به نظر شما، ريشه‌ها و دلايل واقعي درگيري و اختلاف بين اين دو حزب کرد سوري چيست؟ 
اولا ما مسئله اختلاف ميان اين دو حزب بزرگ کرد سوري را تأييد نمي‌کنيم و آن را به مصلحت نمي‌دانيم و همواره به‌دنبال اتحاد و يکپارچگي آنها (احزاب کردي) هستيم اما ازآن‌سو، بايد بگوييم اگر کردها به سيستم دموکراسي و جامعه دموکراتيک اعتقاد داشته باشند، بايد صداي مقابل را هم بشنوند اما در کل، زماني‌که به اختلافات اين دو حزب کرد سوريه نگاه مي‌کنيم، دليل اصلي آن به تفرقه‌افکني عوامل و بازيگران خارجي بازمي‌گردد و در‌اين‌راستا اين مسئله را نه براي کردستان سوريه که من معتقدم بايد براي کردستان عراق هم يادآور شد؛ نبايد هر گروه، حزب و جناحي، نيروي خود را داشته باشد و با توجه به بسترهاي سياسي و تحولات امروز کردستان سوريه به‌خوبي مشخص است هر حزبي وابسته به جرياني است و از بازيگران منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي دستور گرفته و حمايت مي‌شود اما مشکل اينجاست که احزاب کردي سياست‌هاي کلي آن بازيگراني را که در ارتباط با آنها هستند در کنش با احزاب کردي ديگر منعکس مي‌کنند و اين انعکاس قطعا سبب ايجاد تنش، اختلاف و درگيري است زيرا آن بازيگران منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي نسبت به کردستان سوريه در تضاد و تناقض منافع با همديگر هستند و مجموعه اين شرايط سبب مي‌شود اگر آن احزاب کردي مسلح بوده و مجهز به نيروي نظامي باشند، نوع واکنش و تنش را به‌واسطه قدرت نظامي افزايش داده و در مواقعي حتي در مقابل احزاب کردي ديگر به سبب قدرت نظامي دست به ماشه مي‌برند؛ البته چيزهايي که ما از P.Y.D و Y.P.G مي‌شنويم آن است که اين احزاب مشکلي با حضور ساير احزاب کرد سوري ديگر ندارند ولي از لحاظ نظامي بايد همه زير پرچم يک نيروي مسلح واحد باشند زيرا آنها نمي‌خواهند تجربه تلخ اختلافات احزاب کرد عراق را تکرار کنند، حال صحت و حقيقت اين گفته‌ها تا چه ميزان است؟ بستگي به تحليل اوضاع کردستان دارد اما در کل مي‌توان گفت تحريک بازيگران و ساير کشورها سبب شده است تا احزاب کردي منافع خود را در مقابل همديگر ببينند و P.Y.D و شوراي ميهني کردستان (ENKS) در اتهام‌زني‌هايي، همديگر را مقصر و مسبب اختلافات امروز کردستان سوريه بدانند. 
پس شما به نوعي ضمني تک‌صدايي P.Y.D را تأييد مي‌کنيد؟
بله، من چيز واضحي که خود P.Y.D هم انکار نکرده و بارها آن را اعلام کرده، مطرح کردم؛ البته P.Y.D گفته است که بايد همه کردها زير سايه يک نيروي واحد نظامي با تروريسم مبارزه کنند و به اتحاد برسيم و به‌جز اين مورد، احزاب در فعاليت‌هاي سياسي، اجتماعي، مدني و... آزاد هستند و در اداره دولت و مديريت شرايط امروز هر حزب به اندازه سهم خود مسئول است و مي‌تواند در انتخابات شرکت کند و بخشي از حاکميت را که در سايه مشارکت محقق مي‌شود به‌دست گيرد، پس در اين بخش تک‌صدايي وجود ندارد و همه تنش‌ها به بخش نظامي باز مي‌گردد. 
اما در اظهارنظرهايي، ابراهيم برو، رئيس شوراي ميهني کردستان (ENKS) ، P.Y.D را به ديکتاتوري و ايجاد مونولوگ سياسي در منطقه کردستان عراق متهم کرده است؟ 
به نظر من، هر دو حزب به يک اندازه در شکل‌گيري شرايط و اختلافات امروز، هم مقصرند و هم بي‌تقصير و هر دو به يک اندازه راست مي‌گويند؛ يعني اينکه در شرايط ماقبل جنگ‌هاي داخلي سوريه، احزاب کردي با وجود اينکه مي‌دانستند کشته يا زنداني خواهند شد، مبارزه مي‌کردند اما امروز با تغيير شرايط و مسئله حکومت خودمختاري کردستان سوريه، چرا احزاب کردي آن‌قدر بر مسئله حاکميت و کسب قدرت تأکيد دارند؟ من باز تأکيد مي‌کنم تجربه کردستان عراق مي‌تواند يک درس براي کردهاي سوريه باشد زيرا تا امروز در کردستان عراق هر گروه نيروي مسلح خود را دارد. پس از گذشت تمام آن سال‌هاي درگيري، اخيرا درباره يکپارچه‌شدن ادارات و دوائر اقليم کردستان عراق خبرهايي را مي‌شنويم اما ازآن‌سو، تا امروز نتوانسته‌ايم اين گروه‌هاي مسلح را متحد کنيم. پس اگر با اين ديد، نگاه کنيم P.Y.D کل شاکله نيروهاي نظامي و مسلح کردستان سوريه را در اختيار دارد و در چنين شرايطي هرگز به‌دنبال يک شريک ديگر نيست تا در فرداي سوريه بدون تروريسم، ادعاي سهم‌خواهي و رقابت را داشته باشد؛ پس امروز P.Y.D در راستاي چنين تفکراتي همه احزاب کردي را به مبارزه با تروريسم فرامي‌خواند اما زير سايه يک نيروي مسلح. شما به کردستان عراق نگاه کنيد اتحاديه ميهني کردستان عراق (يکيتي) و حزب دموکرات کردستان عراق (پارتي) هر کدام يک نيروي مسلح جدا دارند و به‌واسطه همين قدرت نظامي هر کدام از اين احزاب، خود را قدرت اول کردستان عراق مي‌دانند. اگر اين نيروي مسلح وجود نداشت مانند ساير احزاب کُردي سياسي غيرمسلح، به‌دنبال حفظ و بقاي آرامش و امنيت بودند که اگر آنها هم نيروي مسلح داشتند، باید دید کردستان حتي کل عراق و خود منطقه چه سرنوشتي پيدا مي‌کرد؟ و اين نيروي مسلح آن زمان به بلاي جان تبديل مي‌شد اما اکنون با اين شرايط، من در چندين جلسه صلح ميان P.Y.D و شوراي ميهني کردستان عراق حضور داشته‌ام، همين بحث مسلح‌بودن P.Y.D به او قدرت داده و در کل، يکي ديگر از عوامل اختلاف است. با مسلح‌شدن حکم منطقي به منطق حکم تبديل مي‌شود، با درنظرگرفتن اين اوضاع، من به شخصه گاهي آرزو دارم که کل کردستان عراق توسط يک حزب اداره مي‌شد؛ حال يک حزب خوب يا بد و اين‌گونه ديگر پا در هوا نبوديم. 
ما امروز نه مي‌توانيم رفراندوم برگزار کرده، نه مي‌توانيم با دولت بغداد مذاکره کنيم، نه مي‌توانيم به‌طور کلي با ايران هم‌پيماني داشته باشيم و...، فقط به‌خاطر اين مشکلي که گفتم، خب، اين يک آينده بسيار تيره و تار را هم براي کردستان عراق و هم براي کردستان سوريه رقم خواهد زد؛ البته از آن‌سو P.Y.D هم با وجود تمام اين نکات، با اين منطق راست مي‌گويد اما کلمه «بايد» به نوعي قدرت‌طلبي است که ريشه در همان نيروي مسلح دارد و اگر از اين منطق، کوتاه بيايند شرايط به سمت بهبودي و کاهش تنش پيش خواهد رفت و از اين ديد، شايد حق با ابراهيم برو باشد زيرا P.Y.D نيروهايش را در يک مکان مشخص و تحت يک مديريت واحد، آموزش و تشکيل نداده بلکه قسمتي در عراق بوده، قسمتي در روسيه و قسمتي هم زير نظر آمريکا بوده و اين نوع از عملکرد، سبب شده است تا نتوان به يک منطق روشني رسيد و به اين واسطه هر بازيگري خود را در کردستان سوريه محق مي‌داند و به‌دنبال سهمي در آنجاست زيرا در آموزش و تجهيز نيروهاي کُرد نقش داشته‌ است. اين يک واقعيت تلخ براي کردهاست. کردها بايد به اين سطح از درک سياسي برسند که گفتار و رفتاري را انجام دهند که به سود خودشان باشد و آن چيزي نيست جز، حفظ وحدت و احترام متقابل و اينکه اجازه دخالت عوامل خارجي را در سرنوشت خود ندهيم که در نهايت اين تأثيرگذاري‌ها بر رابطه کردها با ايران، ترکيه، عراق و سوريه آثار سوء خود را مي‌گذارد. 
در راستاي اين گفته‌هاي شما، ابراهيم برو و شوراي ميهني کردستان (ENKS) بر شيوه‌هاي دموکراتيک، گفت‌وگو، مذاکره و راه‌حل‌هاي سياسي دست برتر را دارد تا شيوه‌هاي مسلحانه؛ آيا اين نوع از رفتار به‌دليل عدم توانايي لازم در داشتن نيروهاي نظامي و مسلح است؟ 
بله، مسئله‌اي که شما گفتيد يکي از عوامل مؤثر در اتخاذ چنين سياست‌هايي است و اگر او هم صاحب يک قدرت نظامي بود شايد بيشتر از P.Y.D هم به‌دنبال نقش‌آفريني در کردستان سوريه و منطقه خاورميانه بود و اين اقتضاي شرايط است که او را به اين نوع از استراتژي و راهبرد کشانده است و امکان دارد با تغيير شرايط اين نوع از سياست تغيير يابد. 
اما در اظهارنظرهاي متفاوت، اعضاي شوراي ميهني کردستان (ENKS) از خود ابراهيم برو تا عماد برهو، مسئول دفتر ارتباطات شوراي ميهني کردهاي سوريه، همواره به نقد استراتژي P.Y.D در جنگ با تروريسم و داعش در مناطق غيرکردي پرداخته‌اند و اعتقاد دارند اين نوع از رفتار و مبارزه فقط به اتلاف انرژي و هزينه بيشتر براي کردها مي‌انجامد و ازآن‌سو، صالح مسلم و ناصر حاجي‌منصور در اظهارنظرهاي متفاوت اعلام کرده‌اند که بعد از حضور کردها در عمليات «خشم فرات» و آزادسازي مناطق طبقه و رقه به سمت ديرالزور حرکت خواهندکرد، به نظر شما، اين استراتژي P.Y.D قابل نقد است؟ 
به نظر من، اين اظهارنظرهاي ابراهيم برو بيشتر به نفع کشوري مانند ترکيه است و اين جمله و راهکار موردنظر شوراي ميهني فقط به نقش‌آفريني بيشتر ترکيه در سوريه مي‌انجامد وگرنه کردهاي سوريه پس از آزادسازي عين العرب (کوباني) و عفرين و تشکيل اين دو کانتون با ائتلاف با ساير نيروها در مبارزه با داعش و تروريسم به سمت مناطق غيرکردي هم پيش رفته‌اند. اين عملکرد بسيار منطقي است زيرا دارند خطر را از خود دور مي‌کنند. داعش، النصره و... در هر جايي تروريست و دشمن هستند و اين مسئله به منطق کردي و غيرکردي ربطي ندارد؛ پس بايد به همين منوال P.Y.D و Y.P.G رفتار کرد اما اينجا نکته‌اي متناقض مطرح است که از يک سو به‌واسطه اين عملکرد، کردها به اشغالگري و تصرف مناطق سوريه متهم مي‌شوند و از‌سوي‌ديگر، هم اشاره کردم کردها با شرکت در پيمان جنگ عليه تروريسم و داعش براي خود يک مسئوليت ايجاد کرده‌اند که تا پايان اين جنگ حضور داشته باشند و اينجاست که بايد به مديريت درست رسيد. 
پس مي‌بينيد اگر در مناطق ديگر هم به جنگ با داعش مي‌پردازند در راستاي همين شرکت در پيمان است و چون هم‌پيمان است آمادگي لازم را دارد مادامي‌که از او حمايت سياسي و تسليحاتي شود در حد توان خود بايد به جنگ و مبارزه بپردازد و به همکاري خود ادامه دهد اما باز اينجا يک نکته مطرح است، داعش يا هر گروه تروريستي که از مناطق مختلف بيرون رانده مي‌شود به کجا رانده مي‌شوند؟ آيا جنگ با داعش واقعا پايان مي‎يابد؟ حتي با فرض اين شرايط، وضعيت مناطق بعد از داعش و تروريسم چگونه خواهد بود؟ و از همه اينها مهم‌تر بايد پرسيد در شرايط «پساداعش» آيا به شرايط و هم‌پيماني با کردها مانند امروز پايبند خواهند بود يا اينکه فقط به‌دنبال استفاده ابزاري از کردها هستند؟ آيا فردا روزي پس از اتمام جنگ، کردها را تنها خواهند گذاشت؟ چيزي شبيه جنگ جهاني اول و دوم يا تجربه تلخ جنگ اول خليج‌فارس؟ مثلا در همين جنگ خليج‌فارس اول، آمريکايي‌ها در راستاي منافعشان عراق را ترک کردند اما با تمام اين نکاتي که اکنون گفتم، من در اظهارنظرهاي قبلي و مصاحبه‌هاي گذشته خودم بارها به اين نکته تأکيد کرده‌ام که شرايط منطقه خاورميانه به گونه‌اي رقم خواهد خورد که بدون شک آمريکايي‌ها به بازگشت پررنگ‌تر خود خواهند انديشيد. 
با وجود نکاتي که شما مطرح کرديد و با در نظرگرفتن اين سطح از اختلاف احزاب کردي سوريه، اقليم کردستان عراق در «نشست تهران»، «نشست دهوک»، «نشست اربيل1» و «نشست اربيل2» تلاش براي ميانجي‌گري و حل اختلافات ميان اين احزاب داشت اما اساسا چرا پس از اين نشست هنوز اختلافات و درگيري‌ها به قوت خود باقي است؟ 
بگذاريد جواب سؤال شما را در يک کلمه خلاصه بگويم، تنها عامل مهم و مؤثر در شکست اين مذاکرات و نشست‌هاي صلحي که شما نام برديد، فقط يک عامل و آن هم «عوامل خارجي» است؛ مي‌خواهم تا آخر اين گفت‌وگو شما را قانع کنم که اسمي از آنها نبرم. پس سربسته مي‌گويم فقط «عوامل خارجي» و اگر اين عوامل خارجي از تحريک اين احزاب کردي سوريه دست بردارند به‌راحتي و به‌زودي صلح و توافق به‌دست خواهد آمد؛ البته با نگاهي به تاريخ کرد، هميشه ريشه اين اختلافات ميان کردها همين تأثيرگذاري عوامل خارجي بوده است. 
پس قدرت‌طلبي و افزايش نقش‌آفريني احزاب کردي در پيدايش چنين اختلافي در کنار اين «عوامل خارجي» که شما نام برديد، مؤثر نيست؟ 
چرا اما نه به‌شدت تأثيرگذاري اين عوامل، همان‌طور که گفتم اين «عوامل خارجي» به قدري تأثيرگذارند و در صحنه اختلافات احزاب کردي نقش مهمي دارند که به‌سادگي تمام نشست‌هاي صلح را بي‌نتيجه مي‌گذارند. من در يکي از همين نشست‌هاي صلح احزاب کردي سوريه در تهران حضور داشتم. در اين نشست صلح، آقاي حکيم بشار و آقاي صالح مسلم و بسياري دیگر شرکت داشتند و اتفاقا در آن نشست به توافقاتي هم دست يافتند که با ادامه آن و پيگيري مستمر صلح حاصل مي‌شد اما به‌يکباره پس از بازگشت، تمام نتايج آن نشست ملغي شد، آيا چيزي جز تأثيرگذاري «عوامل خارجي» بود؟ 
اما آيا با اين شرايط، اقليم کردستان عراق به‌عنوان يک نيروي خودمختار کردي نمي‌تواند نقش مهم‌تري را در ميانجيگري ايفا کند؟ 
اقليم کردستان عراق نيز با وجودي که شما گفتيد که يک اقليم خودمختار است اما شرايط مشابهي با کردستان سوريه دارد. کل کردستان عراق و اربيل امروز پايگاهي مهم براي نيروهاي آمريکايي است، چرا؟ فقط به‌دليل نياز به کردستان عراق در جنگ با داعش. باز با تأکيد اين سؤال خود را تکرار مي‌کنم، آيا آمريکا پس از جنگ با داعش، همين رابطه را با کردستان عراق حفظ مي‌کند؟ و آيا در صحنه داخلي کردستان عراق و ساير بازيگران به‌دنبال اختلاف‌افکني نيستند تا به اهداف خود در سايه اين اختلافات برسند؟ من گفتم بگذاريد اين «عوامل خارجي» سربسته بماند و بيشتر از اين مسئله را باز نکنم. 
اکنون پس از تحليل و بررسي ريشه‌ها و ميزان اختلافات احزاب کرد سوريه به نقطه مشترک آنها مي‌رسيم و آن عدم به‌رسميت‌شناختن نتايج مذاکرات صلح سوريه در «نشست‌هاي آستانه» و «نشست‌هاي ژنو» به‌دليل عدم مشارکت آنها و نداشتن نماينده‌اي در آن مذاکرات است، به نظر شما و با در نظرگرفتن اين شرايط، آيا کردها در صحنه سياسي سوريه و منطقه خاورميانه بيشتر نقش يک «مهره» را براي بازي بازيگران مهم‌تر دارند يا خود مي‌توانند نقش‌آفرين يک «بازيگر» مهم در صحنه سوريه، جنگ با داعش و تروريسم و مهم‌تر نقش‌آفريني مهمي در منطقه خاورميانه باشند؟ 
من وقتي در جواب سؤال قبلي شما «عوامل خارجي» را در ايجاد اختلاف احزاب کردي مؤثر مي‌دانم به همان اندازه تأثير همين «عوامل خارجي» را در بيشتر نشدن نقش کردهاي سوريه هم تأثيرگذار مي‌دانم زيرا اگر نقش کردها بيشتر و پررنگ‌تر شود، قطعا به ضرر همين «عوامل خارجي» است و اين رفتار هم در راستاي همان اختلاف‌افکني‌ها براي کسب منافع خود است؛ مثلا در همين نشست‌هاي آستانه و ژنو که گفتيد همين بازيگران مهم منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي هستند که نتايج آن را رقم مي‌زنند و آنها هستند که تعيين مي‌کنند چه کسي به چه اندازه‌اي در مسائل سوريه سهم داشته باشد، از آن طرف هم وقتي اين عوامل خارجي حضور کردهاي سوريه را منوط به سکوت سياسي در نشست‌ها مي‌کنند اين به چه معناست؟ اين به آن معناست که کردها يک «مهره» هستند و کسان ديگري به‌جاي آنها تصميم مي‌گيرند و همه ارتباط با آنها اعم از حمايت سياسي تا تجهيز و مسلح‌کردنشان فقط در جنگ با تروريسم و داعش است. 
پس بنابراين آيا به نظر نمي‌رسد که بايد بخش فعاليت‌هاي سياسي بين‌المللي و حضور و شرکت احزاب و افراد کردي پررنگ‌تر از گذشته شود و در هر نشست و مذاکره‌اي يک نماينده از احزاب کردي شرکت کند تا در موازات مبارزات مسلحانه و جنگ با داعش، سطح نقش‌آفريني کردهاي سوريه از «مهره» به «بازيگر» ارتقا يابد؟ 
امروز کردها چه بخواهند چه نخواهند باز نقششان در همين سطح مي‌ماند. همان‌طور که گفتم، بازيگران و عوامل خارجي اين اجازه را به آنها نمي‌دهند اما در راستاي همين مسئله بايد بگويم اگر اين عوامل خارجي نقشي مهم را براي کردهاي سوريه در نظر نگيرند، قطعا شرايط و اوضاع منطقه و خود سوريه بر همين منوال پيش خواهد رفت و صلح و امنيت پايدار در منطقه به‌وجود نخواهد آمد؛ اين به آن معنا نيست که کردها به عامل بي‌ثباتي بدل مي‌شوند بلکه به اين معناست مادامي که جايگاه واقعي و حقوق کردهاي سوريه به آنها داده نشود، نقش آنها در به‌نتيجه‌رسيدن امنيت مستمر به آنها داده نشده؛ در نتيجه، رسيدن به اين آرمان به تعويق مي‌افتد و اين تعويق تا زماني ادامه دارد که اين شرايط بر همين منوال باشد. در راستاي جواب سؤال شما هم بايد بگويم حوزه ديپلماسي و مذاکرات سياسي به اندازه همان مبارزات مسلحانه مهم و حياتي است. همواره احزاب و رسانه‌هاي کردي نقش خود را ايفا کرده‌اند و همواره آماده حضور در هر نشستي هستند اما زماني‌که اين حضور و شرکت به پيش‌شرط گره مي‌خورد؛ خب، طبيعي است که براي کردها محدوديت‌هاي بيشتري را فراهم مي‌کند. 
مضاف بر نکاتي که گفته شد، احزاب کرد سوري براي رسيدن به نقش بازيگر مهم در صحنه سوريه و منطقه بايد دست به چه اقداماتي بزنند؟
به نظر من، اولين اقدامي که بايد صورت بگيرد، حل اين اختلافات و رسيدن به يک اتحاد مستمر و پايدار است تا در سايه آن اتحاد، به قدرت برسند و با داشتن اين قدرت، ديگر عوامل خارجي توان تحريک، تفرقه‌افکني و ايجاد اختلاف را نداشته باشد. بعد از آن بايد کردها به مديريت درست و شناخت دقيق و واقعي از شرايط سوريه دست يابند تا بتوانند نقش خود را در صحنه سوريه به يک بازيگر مهم بدل کنند. هرچند به باور بسياري يکي از مهم‌ترين و شايد بتوان گفت مهم‌ترين عامل جنگ با داعش در سوريه، کردها هستند اما باز مي‌گويم اگر اين عوامل خارجي اجازه مي‌دادند کردهاي سوريه اکنون بازيگر بسيار مهمي در سطح بين‌المللي بودند. 
اما در اينجا يک تناقض وجود دارد، احزاب کرد سوري به‌دليل عدم توانايي لازم، هم در بعد مالي هم در بعد تسليحاتي و نظامي، قدرت کافي را ندارند و بايد در ارتباط با بازيگراني چون آمريکا و روسيه توان و تجهيز کافي را به‌دست آورند، شما اين تناقض را چگونه مي‌بينيد؟ 
تناقضي وجود ندارد، اگر اتحاد شکل بگيرد، قدرت هم در امتدادش پيدا خواهد شد و چون امروز اين اتحاد وجود ندارد، هر حزبی که وابسته به جريان و عوامل منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي هستند با گرفتن امتياز و دادن هزينه‌هايي، در يک بده‌بستان و معامله سياسي به‌دنبال منافع خود مي‌رود؛ البته در اين ميان من همه تخم‌مرغ‌هاي اختلافات احزاب کردي سوريه را در سبد تحريک «عوامل خارجي» نمي‌ريزم، بدون شک خود اين احزاب هم اشتباهاتي داشته‌اند اما اگر به‌دنبال نقش واقعي کردها هستند و به اين هدف باور دارند بايد هر کدام از اين احزاب از پاره‌اي منافع خود هم براي رسيدن به صلح و حل اختلاف چشم‌پوشي کنند، پس نبايد اهداف و آرمان‌هاي بزرگ را فداي منافع کوچک حزبي کنيم و بايد هر حزب در‌اين‌راستا گام بردارد اما درباره تقابل واشنگتن و مسکو بايد بگويم چنين رويارويي از ابتدا وجود داشته است، از شما مي‌پرسم، اگر اين تضاد و تقابل منافع وجود نداشت آيا از ابتدا جنگي شکل مي‌گرفت؟ در مورد روسيه بايد بگويم که اين کشور از همان ابتداي حضورش بسيار قدرتمند ظاهر شد که تاکنون اين قدرت را حفظ کرده، نکته اينجاست با وجود اين برتري نسبت به واشنگتن، اگر روسيه نتواند شرايط را مديريت کند، وضعيت منطقه، تأثيرگذاري و نفوذش بر کردستان سوريه مي‌تواند کاملا برعکس شده و به قيمت نابودي‌اش تمام شود. 

 

لینک کوتاه: http://vaghayedaily.ir/fa/News/63460

 

 

 

 

کد خبر: 492